نگاهی به یک مسیر تاریخی و پیمایش کوهستانی از تهران ( فشم ) به مازندران ( رویان )
( علیرضا دیوسالار)
مقدمه
گاهی اتفاقات و تجربیات دوران کودکی و نوجوانی بهانه ای برای تصمیمات ، رفتار و دل مشغولی های کنونی ما می شوند.
برنامه ریزی و اجرای کوه پیمایی که گزارشش را در ادامه آورده ام تاثیر گرفته از این نوع خاطرات می باشد .
در نوجوانی شنیده بودم که مادر بزرگم سیده فاطمه سجادی در سفری که والدینش به تهران داشتند در امامزاده یحیی تهران متولد شده اند در سن چهار سالگی نیز با کاروانی مسافر این مسیر می شوند و خاطرات کم رنگی را که از آن دوران به یاد داشتند برایمان تعریف می کردند . در آن دوران سفرهای زیارتی ، تجاری و حتی تحصیلی علیرغم مشکلات راه اجتناب ناپذیر بود . مادر بزرگ من از دوران کودکی به یاد داشت که مرد همسایه چارپاداری داشتند که به او قاطری قرض می دادند و او ذغال و برنج گل گاو زبان را به تهران برده و برایشان خشکبار و پوشاک می آورد . این مطلب در گزارش سفر کیت ادوارد ابوت کنسول انگلستان در زمان محمد شاه قاجار به سواحل بحر مازندران به شکل زیر اشاره شده است :
در این دره از دو کاروانسرای دیگر گذشتیم که در کنار تپه بنا شده بودند و هرکدام برای یک کاروان کوچک جا داشتند ما با چارپادار بی شماری برخوردیم که بار عمده شان برنج بود و آنها که هم مسیر ما بودند بارشان اساساً قیسی و میوه های خشک بود که یا برای مصرف محلی هاست و یا برای صادرات به روسیه .
از همان نوجوانی این سوال همواره برایم مطرح بود که وقتی در تاریخ از کوه های ا لبرز و دسترسی به مازندران بعنوان مناطق صعب العبور یاد می شده است ، پس چگونه مردمان عادی ساکن در این نواحی به سایر نقاط ایران و به خصوص تهران مسافرت می کردند . شاید برای قشون تفنگدار و یا اردو دولتی و یا کاروان ها با توجه به مهیا بودن آذوقه ، خدم و حشم تا حدودی قابل تصور باشد اما برای مرد همسایه مادربزرگم اینکار به تنهایی با چند قاطر در حدود 80 سال پیش چگونه و از چه راهی و در چه مدتی انجام می شده است ؟ حتی ییلاق و قشلاق کردن در آن دوران آن هم در تابستان ها کار پر خطری محسوب می شد . باز از دوران کودکی به یاد دارم که مرحوم مهدی سالار از ساکنین توسکا در مسیر مسافرت به کالج با اسب از دره ای سقوط می کند و البته جان سالم بدر می برد اما وی را بیهوش پیدا می کنند و بر اثر ضربه ای که به سرش خورده بود تا مدتی حافظه اش را از دست داده بود . هم اکنون نیز دو جاده اصلی ماشین روی تهران به شمال یعنی جاده چالوس و هراز یکی از سانحه خیزترین جاده های ایران می باشند و خیلی از نوادگان آقا یوسف در زمان معاصر جان خود را در این جاده ها از دست داده اند .
راه و جاده از دوران گذشته همواره از نیازهای اساسی در ارتباطات فرهنگی و تجاری مردمان هر منطقه محسوب می شده است و همچنین برای حاکمان در زمان های جنگ و حوادث از اهمیت به سزایی برخوردار بوده است . به همین خاطر گاهی حاکمان منطقه به ساخت راهها اهتمام می ورزیدند که مهندسی شده نبوده و همان عوارض طبیعی و ارگانیک مسیر راه را تعیین می کرده است . البته در کوههای البرز مرکزی این کوره راهها که در مسیر ریزش سنگ ها و رودخانه و سیل بوده است هر سال تغییر شکل می دادند و این خود مسیر رفت و آمد هر ساله را دچار مشکل می کرد . در ادامه مروری بر تاریخ راه های عبوری بین تهران و البرز مرکزی به اختصار آورده شده است .در صورتیکه علاقه ای به خواندن تاریخ ندارید از این قسمت گذر کرده و مطالب مربوط به گزارش یک مسیر تاریخی ... را بخوانید ، اگر هم از آن دست کسانی هستید که وقت خواندن ندارید شما را به دیدن تصاویر این مسیر تاریخی دعوت می کنم .
راههای تاریخی البرز مرکزی به تهران
کوههای سربه فلک کشیده البرز در طول تاریخ مناطق واقع در جنوب دریای خزر را در برابر هجوم مهاجمان خارجی همچون کمربندی حفاظت کرده است اما از آن طرف برای خود ساکنان این مناطق نیز ، راه باز کردن از دل این کوهها امری بس دشوار بوده است . تهاجمات محدودی که عمده آن توسط کوروش کبیر ، محمود غزنوی ، تیمور گورکانی و شاه اسماعیل صفوی بوده عموماً لشکریان را با مشقات فراوان روبرو می کرده است . از اولین حاکمان که به ساخت راهی به این نواحی همت گمارد شاه عباس صفوی بود او به دلیل اینکه مادرش از اهالی اشرف ( بهشهر فعلی ) بوده است علاقه خاصی به مازندران داشته است به همین خاطر به دستور وی راهی سنگفرش با کیفیت بالا از تهران به ساری احداث شد که
ادامه